کیان عزیزمکیان عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

برای کیانم ، هدیه ی ناب خدا

دو ماهگیت و یه مهمونی کوچولو با حضور چند تا از همکارای عزیزم

کیان گلم سلام عزیزم. قبل از همه چیز دو ماهگیت مبارک نفسم . روز 12 تیر ماه یعنی دو روز پیش چند تا از دوستام ( همکارام ) اومدند دیدنمون. از همشون سپاسگزارم خیلی از دیدنشون خوشحال شدم  آخه دلم برای همشون تنگ شده بود . خاله سحر آمیتیس با خودش نیاورده بود . چقدر من و تو به دلمون صابون زدیم که آمیتیس می بینیم تو هم پسر خوبی بودی یه کوچولو نق نق کردی ، بعدش کارخرابی کردی مجبور شدوم دوستامو تنها بزام برم جاتو عوض کنم ( البته متینه هم فضولی می کرد و همش می خواست تو رو ببینه ) . بعدش همش بغل سحر جون بودی و تو بغل سحر جون هم خوابیدی . چند تا عکس انداختیم که برات گذاشتم تا ببینی . اونروز هم می خواستم ببریمت واکسنتو بزنی ...
14 تير 1391

یه گپ کوچولو با پسرم

سلام عشقم ، سلام زندگی من ، سلام همه هستی مامان نمی دونم الان که داری این خاطراتو می خونی چند ساله شدی ؟ ولی می خوام بدونی که اگه توی دنیا چیز با ارزشی وجود داشته باشه فقط وجود نازنین تو پسر گلمه . خدایا باز هزار مرتبه شکرت بخاطر این فرشته ناز ، خدایا شکرت بخاطر این موجود دوست داشتنی و باز ممنونم بخاطر اینکه منو لایق مادر شدن دونستی  . پسر عزیزم امروز 10 تیر ماهه و دو روز دیگه شما دو ماهه می شی . کیان عزیزم ، چند روزیه که وقتی داری شیر می خوری یکدفعه شیر خوردنو متوقف می کنی و به صورتم نگاه می کنی و شروع می کنی به خندیدن و بعدشم صداهای جورواجور از خودت در میاری . انگار داری بام حرف می زنی مامانی . تو این یک ماهی که گذشت دل در...
10 تير 1391
1